آریانا

آنجا که ترس وجود دارد .. خداوند وجود ندارد. وین دایر

آریانا

آنجا که ترس وجود دارد .. خداوند وجود ندارد. وین دایر

خوان نوروزی و هفت سین ایرانیان

 خوان نوروزی و هفت سین ایرانیان 

 

خوان نوروزی تمام اعضای خانواده را از دور و نزدیک به خانه فرا می خواند و بر سر خوان می نشاند.گستردن سفره در نوروز و چیدن هفت نوع خوراکی روی آن بازمانده رسمی کهن و شماره هفت نیز تمثیلی است از هفت ایزد دین مزدیسنا.

ادامه مطلب ...

فلسفه عدد مقدس هفت نزد ایرانیان

فلسفه عدد مقدس هفت نزد ایرانیان

نفوذ تفکر ایرانی در ملتهای دیگر

عدد هفت در نزد ایرانیان از دیرباز تاکنون عددی مقدس و مشهور بوده . از میان همه اعداد , عدد هفت همیشه مورد توجه مشرق زمین و به خصوص ایرانیان قرار داشته ‚ اغلب در امور ایزدی و نیک و گاه در امور اهریمنی و شر به کار میرفته است ولی اکثر موراد در جهت نیت پاک و روحانی و مقدس استفاده می گردیده . وجود بعضی عوامل طبیعی مانند تعداد سیاره های مکشوف جهان باستان و همچنین رنگهای اصلی‚ موید رجحان و جنبه ماوراطبیعی این عدد گردیده است. با توجه به آیین کهن میترائیسم ایران که قدمتی بیش از پنج هزار سال دارد بایستی بپذیریم که ایرانیان نخستین ملتی بودند که به رمز و راز این عدد آسمانی پی بردند . تمدنهای بسیاری در مشرق زمین و به خصوص خاورمیانه شکل گرفت که پایه های تمدن بشری محسوب می شوند ولی نکته جالب آن این است که از میان همه آنها تنها تمدن ایران باقی ماند و به عبارتی همه تمدنهای اطراف به نوعی یا در تمدن ایران حل شدند و یا از میان رفتند . تمدن مصر , سومر , اکدیها , کلده , آشور , بابل نمونه ای از این تمدنهاست . از میان آنها آیین مهرپرستی و میترایسم ایران از قدمتی پیش از همه این تمدنها برخوردار است . امروزه نمادهای مهر را در ایران و آداب و رسوم مردم ایران هنوز به روشنی می بینیم . به عبارتی میتوان گفت که تمدن های بین النهرین بیشترا به درون تمدن ایران رفتند و یک تمدن بزرگ را شکل دادند .

ادامه مطلب ...

مادر ترزا

مادر مهربان

مادرترزااگنس گونکسا بوجاکسیو (مادر ترزا) دختر یک خواربار فروش آلبانیایی در سال 1910 در اسکوپی یوگسلاوی به دنیا آمد. در سن نوجوانی به گروه خواهران لورتو ملحق گردید و در سن هجده سالگی به عنوان راهبه ای جوان به هندوستان فرستاده شد. پس از 19 سال خدمت در این کشور در سمتهای مختلف، همچون مدیر و معلم یک مدرسه دخترانه ممتاز، در سال 1946 ماموریت جدید خود را دریافت کرد. در مورد این ماموریت ویژه استناد به سخن وی کافیست که بیان داشت:«ورزی وقتی در یکی از قطارهای محلی نشسته بودم،احساس کردم خدا مرا به محله های کثیف و پرجمعیت می راند، بدین طریق ماموریت جدیدی به من محول شد». در سال 1950 یعنی سال پس از بازگشت به زادگاه، مریدانش مریدانش را به دور خود گرد آورده و گروه مستقلی به نام «مبلغین مسیحیت» را در کلکته تشکیل داد. آنها کار خود را از مرکز نیرمال  هیریدی واقع  در نزدیکی معبد کالی (الهه تخریب) آغاز نمودند، بدین صورت که سالخوردگان آواره خیابانها را در زیر پناهگاه این معبد جمع کرده و به پرستاری آنها می پرداختند، تا شاید بدین طریق از بیماری رهایی یافته و یا حداقل از مرگی سزاوار برخوردار گردند. پس از آن در هندوستان و کشورهای دیگر و نیز آلبانی و دیگر کشورهای کمونیستی نیز ریشه دوانید. کمی بعد در دهه 1970 به عنوان یکی از سمبلهای بشردوستی در سراسر جهان مطرح شد و موفق به دریافت جایزه نوبل سال 1979 گردید. جالب توجه اینکه هنگام دریافت نوبل چنین بیان نمود که:«من به نام یک فقیر این جایزه را دریافت می کنم» و در پایان مراسم از برپایی ضیافت مخصوص جلوگیری به عمل آورد و خواهان خرج هزینه های آن برای نیازمندان گردید.

در چهره او با آن قد خمیده همواره سادگی فقیرترین انسانها مشاهده می شد و با وجود برخورداری شهرت بسیار نه سخن رانی و نه نظریه پرداز بود. چهره تابناک وی، چین و شکنهای بسیار، پژواک رویارویی با انسانهای تیره روز اماکنی همچون بوپال،بیروت،چرنوببل،منطقه زلزله زده آمریکا، ساکنین سیاهپوست آمریکای جنوبی و آسایشگاه ایدز شهر نیویورک بود. در حال عبور از خیابانهای اصلی شهر کلکته مانند فرشته ای با ساری آبی و سفید  به یاری آوارگان شهر می شتافت. مادر به کمک مریدانش به همراه یکدیگر شبکه مشتعل بر 350 خط سیر را راه اندازی نمودند، که هر یک از آنها به مراکز مختلف اعزام می شدند. مادر ترزا در سال 1997 در شهر کلکته با همه خاطراتش از این دنیا خداحافظی کرد. در تمام ادیان الهی از او به عنوان یک «قدیسه» یادکرده اند.

 

عرفان حضرت مولانا و آموزه هایی از مثنوی

 

 

عرفان حضرت مولانا و آموزه هایی از مثنوی  

(حضرت مولانا عارف گرانمایه ایران بزرگ)  

 

متن سخنرانی آقای سمیع رفیع، رئیس و بنیانگذار انجمن ‏گسترش اندیشه و عرفان مولانا و بیدل از افغانستان، بمناسبت‏ سیری در اندیشه و عرفان مولانا شهر ایسن آلمان 

 

مهمانان عزیز، به این محفل عرفانی خوش آمدید. صحبت من در مورد عرفان مولاناست،و دیگر اینکه مولانا در مثنوی به ما چه می آموزاند ؟نخست باید بدانیم که عرفان چیست؟عرفان، به معنی شناختن است، شناخت حق تعالی و مراد از عرفان، شناسایی حق است. نام علمی است برای رسیدن به معرفت الهی.شناسایی حق به دو طریق میسر میشود، یکی به طریق استدلال توسط علما و دیگری بطریق تصفیه و مکاشفهء باطن که راه عرفا و اولیا است.حاصل آنکه بعقیدهء صوفی منبع معرفت واقعی قلب پاک است و بس ، و معنی واقعی ( من عرف نفسه فقد عرف رَبّه ) را همین میدانند و میگویند قلب انسان آیینه ایست که جمیع صفات الهی باید در آن جلوه گر شود، اگر چنین نیست بواسطهء آلودگی آیینه است و باید کوشید تا زنگ و غبار آن برود چنانکه مولانا میفرماید :

آیینه ات دانی چرا غمــــــــاز نیست          زانکه زنگار از رخش ممتاز نیست

رو تو زنگـار از رخ خــــود پاک کن          بعـــــــــد از آن آن نور را ادراک کن

هــرکسی ز اندازهء روشــــــــــندلی          غیب را بیند بقـــــــــــدر صیقــــــلی

هـر که صیقل بیش کرد او بیش دید            بیشتر آمــــــــد بر او صـــورت پدید

ادامه مطلب ...